لاک پشت ها وقتی عاشق میشن تحمل درد عاشقی واسشون راحت تره . چون عشقشون آروم آروم ترکشون میکنه ... !
لطفا بدون نظر نرید
----------------------------------------------------
رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن
به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن
بزار بهت گفته باشم که ماجرای ما و عشق
تقصیر چشمای تو بود ، وگرنه ما کجا و عشق ؟
سرم تو لاک خودم و دلم یه جو هوس نداشت
بس که یه عمر آزگار کاری به کار کس نداشت
تا اینکه پیدا شدی و گفتی ازاین چشمای خیس
تو دفتر ترانه هات یه قطره بارون بنویس
عشقمو دست کم نگیر درسته مجنون نمیشم
وقتی که گریه می کنی حریف بارون نمیشم
رو ساحل سرخ دلت اسم کسی رو حک نکن
به اینکه من دوست دارم حتی یه ذره شک نکن
هنوز یه قطره اشکتو به صد تا دریا نمی دم
یه لحظه با تو بودنو به عمر دنیا نمی دم
همین روزا بخاطرت به سیم آخر می زنم
قصه عاشقیمونو تو شهرمون جار می زنم
گنج قاورن واسه قارون
، ما رو چه به مال دنیا
گنج من یه تار موته ، نمیدم به کل دنیا . . .
.
.
.
من در انتظار بهترین پیام نیستم
من در انتظار پیامی از بهترینم ، بهترینم . . .
.
.
.
ما با نفس سلامت ای دوست ، خوشیم / از گرمی هر کلامت ای دوست ، خوشیم
هرچند که افتخار دیدارت نیست / با زنگ خوش پیامت ای دوست ، خوشیم . . .
.
.
.
توی مغازه قلبم ، یاد تو تنها چیزیه که روش نوشتم
” سوال نکنید ” فروشی نیست . . . !
.
.
.
بقیه در ادامه مطلب...
ادامه مطلب...
معلم عصبی دفتر رو روی میز كوبید و داد زد: سارا ...
من رو این داستان غیرت دارم . حتما تا آخر بخونید . آخرشه :
قطار
سوار که شدند جا مانده بود؛با دستی وبال گردنش. نشسته بود روی نيمکتی بی خيال هياهوی مسافران و عابران.شنيد که کسی گفت:((تمام شد آقا: رفتند.))شنيد اما حرکت در بدنش نبود.پس نشست همانجا روی نيمکت چوبی رنگ پريده و دستش وبال گردنش بود......
بقيه اين داستان بسيار زيبا در ادامه مطلب....
ادامه مطلب...