عشق همواره با شك آلوده است
دوست داشتن سرا پا يقين است و شك ناپذير
از عشق هرچه بيشتر نوشيم سيراب تر مي شويم
از دوست داشتن هرچه بيشتر، تشنه تر
عشق نيرويي است در عاشق ،كه او را به معشوق مي كشاند
دوست داشتن جاذبه اي در دوست ، كه دوست را به دوست مي برد
عشق تملك معشوق است
دوست داشتن تشنگي محو شدن در دوست
عشق معشوق را مجهول و گمنام مي خواهد تا در انحصار او بماند
دوست داشتن دوست را محبوب و عزيز ميخواهد و مي خواهد كه همه ي دلها آنچه را او از دوست در خود دارد، داشته باشند
در عشق رقيب منفور است،
در دوست داشتن است كه:”هواداران كويش را چو جان خويشتن دارند”
عشق معشوق را طعمه ي خويش مي بيند
و همواره در اضطراب است كه ديگري از چنگش نربايد
و اگر ربود با هردو دشمني مي ورزد و معشوق نيز منفور مي گردد
دوست داشتن ايمان است و ايمان يك روح مطلق است
يك ابديت بي مرز است ، كه از جنس اين عالم نيست
دكتر علي شريعتي
با تشکر ویژه از خاطره خانم بابت ارسال این مطلب بسیار زیبا...
نظرات شما عزیزان:
ولی ما با همون داستان بیشتر حال میکنیم!